پيكاسو زماني كه به كار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداري ميكرد و به همين دليل در مدت كوتاهي حلقهٔ دوستانش كه شامل گيوم آپولينر، ماكس ژاكوب و لئواستاين و همچنين دو دلال بسيار خوب به نامهاي امبروز (Amborise Vollard) و برسول (Berthe Weel) بود، شكل گرفت. در اين زمان خودكشي يكي از دوستانش به روي پابلوي جوان تأثير عميقي گذاشت و تحت چنين شرايطي دست به خلق آثاري زد كه از آن به عنوان دورهٔ آبي ياد ميكنند. در اين دوره بيشتر به ترسيم چهرهٔ آكروباتها، بندبازان، گدايان و هنرمندان ميپرداخت و در طول روز در پاريس به تحقيق بر روي شاهكارهايش در لوور و شبها به همراه هنرمندان ديگر در ميكدهها مشغول ميشد. پابلو پيكاسو در دورهٔ آبي بيشتر رنگهاي تيره را در تابلوهاي نقاشي خود به كار ميگرفت.
در دورههاي آبي و گلفام استقلال هنري اش را بروز داد. اوضاع بحراني اروپا، جنگ داخلي اسپانيا و اشغال فرانسه توسط آلمانيها، بر موضوع و محتواي هنر او اثري عميق گذاشت و عناصر اساطيري و نمادين در آثارش رخ نمودند. تابلوي گرنيكا نمونه شاخص هنر تمثيلي او در اين دورهاست. او با بهرهگيري از هنر بدوي (مجسمههاي كهن ايبريايي، و صورتكها و تنديسهاي آفريقايي)، در راهي تازه قدم گذارد. شايد پيكاسو طراحي را برترين وسيله براي انتقال بيواسطه قدرت ابداع خود ميدانست. طراحيهاي دوره جواني اش به دور از طبيعت گرايي و بري از هرگونه رونگاري، بر اثر تجربه تجسمي به روي كاغذ ترسيم شدهاند.
پيكاسو زماني كه به كار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداري ميكرد و به همين دليل در مدت كوتاهي حلقهٔ دوستانش كه شامل گيوم آپولينر، ماكس ژاكوب و لئواستاين و همچنين دو دلال بسيار خوب به نامهاي امبروز (Amborise Vollard) و برسول (Berthe Weel) بود، شكل گرفت. در اين زمان خودكشي يكي از دوستانش به روي پابلوي جوان تأثير عميقي گذاشت و تحت چنين شرايطي دست به خلق آثاري زد كه از آن به عنوان دورهٔ آبي ياد ميكنند. در اين دوره بيشتر به ترسيم چهرهٔ آكروباتها، بندبازان، گدايان و هنرمندان ميپرداخت و در طول روز در پاريس به تحقيق بر روي شاهكارهايش در لوور و شبها به همراه هنرمندان ديگر در ميكدهها مشغول ميشد. پابلو پيكاسو در دورهٔ آبي بيشتر رنگهاي تيره را در تابلوهاي نقاشي خود به كار ميگرفت.
در دورههاي آبي و گلفام استقلال هنري اش را بروز داد. اوضاع بحراني اروپا، جنگ داخلي اسپانيا و اشغال فرانسه توسط آلمانيها، بر موضوع و محتواي هنر او اثري عميق گذاشت و عناصر اساطيري و نمادين در آثارش رخ نمودند. تابلوي گرنيكا نمونه شاخص هنر تمثيلي او در اين دورهاست. او با بهرهگيري از هنر بدوي (مجسمههاي كهن ايبريايي، و صورتكها و تنديسهاي آفريقايي)، در راهي تازه قدم گذارد. شايد پيكاسو طراحي را برترين وسيله براي انتقال بيواسطه قدرت ابداع خود ميدانست. طراحيهاي دوره جواني اش به دور از طبيعت گرايي و بري از هرگونه رونگاري، بر اثر تجربه تجسمي به روي كاغذ ترسيم شدهاند.